پارسال 5روز بعد از راهپیمایی 22بهمن بعد از آنی که رهبر انقلاب حضور مردم را آبرو برای انقلاب و برای نظام اسلامی و برای ایران اسلامی دانستند خطاب به مسئولین فرمودند که این حضور مردمی در بیست‌ و‌ دوّم بهمن را به حساب گلایه نداشتن آنها از فعّالیّتهای ما مسئولین به حساب نیاورید. مردم گله‌مندند؛ مردم با تبعیض میانه‌ای ندارند؛ هرجا تبعیض ببینند، احساس ناراحتی و رنج میکنند. هرجا کم‌کاری ببینند همین‌جور، هرجا بی‌اعتنائی به مشکلات ببینند همین‌جور، هرجا پیش نرفتن کارها را ببینند همین‌جور؛ مردم گله‌مندند. بیست‌ودوّم بهمن حساب خودش را دارد؛ ایستادگی مردم در مقابل دشمنِ کمین‌کرده‌ی برای بلعیدن ایران یک حرف است که این در بیست‌ودوّم بهمن ظاهر شد، امّا توقّعات آنها از ما مسئولین یک حرف دیگر است. مسئولین باید جدّی بگیرند. مسئله‌ی بیکاری مهم است، مسئله‌ی رکود مهم است، مسئله‌ی گرانی مهم است؛ اینها مسائلی است که وجود دارد.»

 اما مشکل کجاست؟ حرف امروز مردم، حرف کاسپینی‌ها و ثامنی‌ها چیست؟ دو مشکل الان به یکدیگر دست داده‌اند. اول آنکه مردم مشکلات اقتصادیی که برخی دیگر از مردم با آن درگیر هستند را می‌بینند، سخت‌شدن معیشت را در زندگی خود حس می‌کنند اما دست پر قدرتی برای حل آن نمی‌بینند. وعده‌های صد روزه پوچ از آب در می‌آیند. کنفرانس‌های مطبوعاتی اعلام همه چی آرومه می‌‌کنند روش حل مشکلات از راه مذاکره با امریکا روزبه‌روز با نقض عهدهای امریکا بی‌اعتبارتر می‌شود و... روانشناسی موج پشیمانی سلبریتی‌ها هم همین‌جا بود. آن‌ها با وجود آنکه از متوسط مردم سطح زندگیشان فاصله دارد و دیرتر از عامه مردم متوجه واقعیات جامعه می‌شوند اما بالاخره تصمیمات اقتصادی این دولت گریبانشان را گرفت و تازه آنچا در اکانت‌هایشان نوشتند.


دومین مشکل ایسنت که مردم در وسط میدان مدیر دلسوز غم‌خوار نمی‌بینند. نمایندگان مجلسی داریم که بالاترین فعالیتشان در  توییتر و صد و چند کاراکتر نوشتن خلاصه می‌شود. دولتی داریم که اگر به کرمانشاه زلزله‌زده هم می‌رود از سقف خودرو و در محاصره یگان_ویژه برای مردم دست تکان می‌دهد. مدیر وسط میدان خاکی است، دستش در دست مردم است و با آن‌ها بر مشکلات غلبه می‌کند. مردم هم او را همراهی می‌کنند، برایش صبر می‌کنند و حتی آنجا که موفق نمی‌شود به احترامش چشم بر آن می‌بندند. تجربه جنگ تحمیلی، راهپیمایی‌های 22بهمن در سخت‌ترین شرایط مانند سال 82، روز قدس و... از بزرگترین نمونه‌های آنست.

آیا راه بن‌بست است؟ خیر. ده‌ها راه حل عملیاتی مطرح شده است. قرار بود تمام توجه دولت به مذاکره نشود. راه‌های دیگری را هم در طول سال‌های مذاکره دنبال شود که اگر نشد راه‌های دیگر باز باشد. قرار بود مسئولان، اقتصاد مقاومتی را جدّی بگیرند، به زبان اکتفا نکنند؛ جلوی واردات بی‌رویّه مانند پشم شتر و... بگیرند. جلوی قاچاق را بگیرند. تحریم‌های آمریکایی‌ها را با روش‌هایی از جمله #حذف_دلار در معاملات اقتصادیِ دو یا چندجانبه، بی‌اثر کرد. تولید‌کننده داخلی را دولت پشتیبانی کند. ادارات حکومتی و دولتی، #محصول_داخلی را بر محصول خارجیِ مشابه ترجیح بدهند، با #فساد جدی مبارزه کنند نه مثل روزنامه فساد فساد کنند و خبری از مبارزه واقعی با آن نباشد. 
ممکن است بخشی از گناه این نرفتن راه در #تَکرار و «لیست»‌ باشد در زمانه انتخاب. اما بخشی از آن به قصور و تقصیر مسئولینی بر می‌گردد که مردم در پای صندوق به آن‌ها اعتماد کرده‌اند.

این مردم ما همان مردم انقلابی هستند. همان‌ها را در راهپیمایی بیست و دو بهمن خواهیم دید اما حضورشان ربطی به اهمال مسئولین امروز ندارد. 
امروز هم بر حزب‌الله فرض است که این دو خلا را پر کند که گفته‌اند «انفاق برای مومن یعنی کشف خلاها و پر کردن آن در جامعه اسلامی». مطالبه برای فعال شدن مسئولین و غم‌خواری با مردم دو خلایی است که مسئولین میدانی امروز در کشور ایجاد کرده‌اند. تجربه زلزله کرمانشاه، عبای_خاکی_آقا، حضور جهادی‌ها در وسط میدان و لبخند داغ‌دیده‌‌ها هنوز از خاطرمان نرفته است.